.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
یک نمونه واقعی از صدور انقلاب اسلامی ایران

متن زیر توسط آقای دکتر ناصر عمادی(naseremad@yahoo.com) متخصص پوست و پزشک بدون مرز سازمان هلال احمر جمهوری اسلامی ایران ارسال شده است. با توجه به اهمیت موضوع و بکر بودن این اتفاق رشک برانگیز، سرویس اجتماعی «فردا» بدون هیچ گونه دخل و تصرفی در متن زیبای ارسالی اقدام به انتشار آن می نماید.





سخن گفتن از عاشورا و کربلای حسین در هر زمان و مکان و از زبان هر انسانی که او و نهضت عظیمش را شناخته باشد مقدور و ممکن است.  او آزاده‌ای متعلق به همه انسان‌ها است و به همین دلیل همه انسان‌ها باید از مقام والای او دفاع کنند. نام آن امام مظلوم هرگز در انحصار زمان، مکان و افراد خاص نبوده و نیست.

زمان و مکان هم متعلق به او است و همه انسانهای آزاده، ملزم به دفاع از حریت و شرافت حسینی و تبیین جایگاه رفیع انسانی این الگوی بزرگ هستند. در این بین عالمان، نابغان و دانشمندان به دلیل جایگاه علمی و اجتماعی وظیفه ای رساتر و نافذتر از سایرین در ذکر نام حسین و عاشورا دارند از اینرو چه نیکو خواهد بود آن هنگام که طبیب چون طبیبانه بر بالین بیمارش حاضر گردید. قلب و دلش نام او(حسین) را برای صفای وجود خود (طبیب) زمزمه کند و زبانش ذکر او(حسین) را در گوش، جسم و جان بیمار برای شفای عاجل او(بیمار) نجوا کند.

آری باید که جمله جان شویم تا لایق جانان شویم. اکنون فرصتی است تا از حضور در قاره آفریقا به‌عنوان پزشک بدون مرز و آنچه حادث گردیده مختصری سخن بگویم .تا هم از سالها فعالیت های انساندوستانه جمعیت هلال احمر کشورمان در قاره آفریقا بدانیم و مهمتر آنکه بدانیم آیا می توانیم سفیری از قیام کربلا و عاشورا باشیم.

در سال 1387 و 1388از سوی جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران کمپ های متعدد پزشکی را در نقاط محروم و دور افتاده از کشور کنیا در شرق آفریقا برگزار کردیم. این کشور با جمعیتی بالغ بر 40 میلیون و با وسعت 5/1 خاک ایران، در شرق قاره آفریقا و ساحل اقیانوس هند قرار گرفته است.

30% جمعیت این کشور مسلمان میباشند که اکثر آنها در شرق این کشور در حاشیه اقیانوس هند یعنی شهرهای مومباسا، مالیندی و لامو زندگی میکنند. هلال احمر ایران نیز از سالها قبل دارای 2 درمانگاه ثابت در پایتخت این کشور شهر نایروبی بوده که خدمات درمانی به مردم نیازمند ارائه می نمود.

از سال 87 تصمیم گرفتیم تا علاوه بر اقدامات درمانی در درمانگاهها، با تیم کامل پزشکی متشکل از متخصص چشم، پوست، پزشک عمومی، پرستار، داروخانه و آزمایشگاه به دیدار بیماران و مردمی برویم که توان مراجعه به مراکز درمانی در شهرها را نداشتند.

به همین خاطر تلاش کردیم به مناطق روستایی، شهرهای کوچک دورافتاده ، یتیم خانه ها و حتی زندانها عزیمت کرده و با برپایی کمپ سیار پزشکی بیماران بی بضاعت را با انجام آزمایشات مورد نیاز تحت درمان رایگان قرار دهیم.





کمپ پزشکی ایران در کنیا- نایروبی یتیم خانه " ابنزا " – زمستان 1387



کمپ پزشکی ایران کنیا-  منطقه محروم کبیری




کمپ پزشکی ایران- زندان بزرگ نواشا – کنیا – پاییز 1387


مسافت طولانی، خطرات و امنیت کم جاده‌ها، شرائط آب و هوایی نامناسب، امکانات بسیار اندک از جهت معیشتی و شیوع بیماریهای منطقه‌ای‌(مالاریا، تیفوئید و...) از عواملی بود که می‌توانست ما را از انجام این سفرها در ارائه خدمات داوطلبانه و انسان‌دوستانه منصرف کند. این یک سمت قضیه از مشکلات و سختی ها بود. اما جهت دیگر ماجرا آن بود که میدانستم که این مردم افریقایی میدانند که من پزشک مسلمان شیعه‌ای هستم که از کشوری به نام ایران اسلامی برای کمک به آنها آمده ام. اکنون با علم به این موضوع ، یا می بایست در ایران کلینیک در پایتخت (نایروبی) بمانم تا بیماران برای علاج بیماریشان به سراغ ما در ایران کلینیک بیایند. یا ما به سراغ آنان در خانه هایشان رفته تا بدانند ملت بزرگ ایران درعمل و نه به زبان، از بزرگی،عظمت و اصالت فرهنگ متمدن، متنوع  و انسانی دهها هزارساله خود سخن گفته تا اثبات نماید که زندگی "ما ایرانیان " برای کمک به دیگران است، نه کمک به دیگران برای زندگی مان و ما ایرانیان مادامی زندگی میکنیم که لبخند را بر چهره غمناک همنوعان خود آشکار نماییم. این مقدمه را بیان نمودم تا بدانیم بعنوان یک پزشک با کمی همت و دقت میتوانیم  نامی برای دین، مذهب و کشور خود باشیم مشروط به اینکه به دور از هر هدف و نیت ناصواب فقط برای خالق و مخلوق نیازمند او فارغ از مکان،زمان،شرائط وانسانهای خاص باشیم.






نگاه مادر و دستان کودک چه می گویند و چه میخواهند؟

اکنون در اثبات آنچه بیان گردید: در زمستان 87 کمپ پزشکی را در یکی از مناطق محروم کشور آفریقایی کنیا برگزار کردیم. بیماران زیادی برای مداوا آمده بودند از جمله مادری، کودک خود را برای بیماری پوستی به نزد من آورد. چون بیماری این طفل جدی بود برای ادامه درمان، آن‌ها را در روزهای آتی به درمانگاه ثابتمان(ایران کلینیک) در شهر نایروبی هدایت نمودم. مادر کودک از شدت و دوره طولانی بیماری فرزندش و نیز تعدد مراجعات پزشکی به سایر پزشکان و مراکز درمانی بارها سخن گفته و با نگرانی و التماس وافر درخواست به کمک و علاج او از این بیماری می نمود. پس از انجام آزمایشات لازم جهت تشخیص بیماری، درمان وی را آغاز نمودیم که به لطف پروردگار متعال و تلاش خانواده کودک، پس از مدتی کاملا مداوا گردید.

مدتی پس از درمان، پدر و مادر با کودکشان به نزد اینجانب در ایران کلینیک در نایروبی آمدند. ابتدا تصورم این بود احتمالا مشکلی پیش آمده اما بعد متوجه شدم برای قدردانی و تشکر آمده اند. پدر کودک اظهار نمود فرزندم ماه‌ها بعلت شدت بیماری قادر به خواب کامل نبوده و دائم گریه می‌کرد و مراجعات مکرر به دیگر پزشکان نیز موثر واقع نشد، اما با تلاش و دقت شما فرزندم علاج یافت و آسایش و آرامش به زندگی ما بازگشت. و اکنون آمده ام تا نام فرزند دیگرم که طی ماههای آینده متولد خواهد شد را به نام شما که یک پزشک ایرانی هستید نامگذاری کنم.

واقع مطلب کمی شگفت‌زده شدم و جا خوردم. هم خوشحال و مغرور از نام ایران که ذکر نمودند و هم شکر خدا که کار ما در این کشور غریب به کجا رسیده که قرار است آدم معروفی شویم! همینطور که با خودم فکر می‌کردم، از من مجددا پرسیدند: آقای دکتر چه می‌گویید؟ ما شوخی نمی کنیم. درمان بچه‌مان شبیه معجزه بود. شنیدن کلمه معجزه از شفای یک کودک از زبان یک آفریقایی ناگهان و بدون هیچ فکر و تصور قبلی کلمه و جمله‌ای را بیادم آورد. کلمه‌ای که از کودکی تا کنون شنیده و می‌شنوم. او کیست که هر غم و اندوه عظیمی در نام و کلام او بسیار اندک و فانی می‌شود؟ او کیست که نامش آرامش هر دل بیقراری است؟ و  او کیست که نامش شفای بسیاری از دردها است؟ آری نام حسین(ع) و روز عاشورا...

و سپس به او گفتم:

بهترین نام برای فرزندتان حسین است و او هم بی‌درنگ پذیرفت. در حالی‌که نمی‌دانست حسین کیست. لذا از آنجائیکه مسیحی بود و می‌دانستم ممکن است در آینده مجبور باشد تا در مقام پاسخ به بعضی سوالات از جانب دیگران برآید به او پیشنهاد نمودم تا ابتدا بیشتر از نام حسین بشنود و بداند تا با علم و آگاهی این نام را برای فرزند خود انتخاب نماید. او پذیرفت و بنابراین از حسین، عاشورا و کربلا برای او کمی سخن گفتم .






احساس عجیبی داشتم چون بارها و بارها از کودکی تا کنون در مراسمات مختلف از حسین (ع) گفتم و شنیدم. اما این بار بسیار متفاوت بود، چون این تنها جانانه ترین، عاشقانه ترین، عالمانه ترین و منطقی ترین دفاعی بود که از مظلومیت و حقانیت نام حسین با عمل خود (به فرمایش پدر بزرگوارش علی‌(ع):«ان آثارنا تدل علینا») می‌کردم .

پدر کودک با دقت زیادی می شنید و گاه گاه تاثر و غم خود را از آن حادثه آشکار می‌نمود. برایم واضح بود که از مجموعه دو حادثه:  اول درمان فرزندش و دوم آشنایی با عظمت معنوی و ماهیتی روز عاشورا او را مصصم به انتخاب نام حسین برای فرزندش نمودم.

در ماجرایی مشابه(بهمن 1388) در کشور آفریقایی دیگر به نام غنا، در شهر آکرا بیماران زیادی را با مشکلات پوستی معاینه و درمان می‌نمودم منشی محلی بنام "دوکاس" که پرستار و اهل غنا بود می‌گفت: شهامت و جسارت زیادی در معاینه بیماران کشورمان دارید بطوری‌که پزشکان کشور ما کمتر به انجام آن مبادرت می‌کند.

شاید علتش این بود که خودم زخمهای بیماران را حتی گاهی کسانیکه  HIVیا ایدز داشتند را شستشو داده و پانسمان میکردم( همان کاری که دیگر پزشکان ایرانی انجام میدهند) ولی این برای آنان عجیب بود که یک پزشک سفید(ایرانی) با خاطری آسوده و از سر دلسوزی برای بیمار سیاه پوست بهترین خدمات را انجام میدهد.    ( که حتی در همان زمان گزارش آن از اخبار سراسری تلویزیون غنا هم پخش شد که پزشک متخصص پوست ایرانی در غنا خدمات درمانی به بیماران غنایی ارائه می نماید. که در همین جا لازم میدانم از زحمات و همکاری دوستان آقای مسعود گودرزی، محمد گلینی و مجتبی ابراهیمی که همواره  اینجانب را یاور بوده اند قدردانی نمایم). فراموش نمی کنم این منشی مسیحی غنایی "دوکاس" به من همان جمله ای را گفت که از زبان آن پدر کودک کنیایی شنیدم. او هم گفت نام فرزندان خود را از نام شما ایرانیان انتخاب خواهم نمود.




ایران کلینیک آکرا – غنا – تابستان 1388

 اکنون قصدم تفسیر ماجرا نیست زیرا حتی همواره تلاش میکردم از تعریف ماجرا پرهیز نمایم تا  چه برسد به تفسیر آن.  اما نکته ای که دانستم  این است که   تا زمانی که عملی نیک و انساندوستانه برای کسی انجام ندادم از مرام ، مسلک، مذهب، مملکت و ملت خود سخن نگویم و کاری کنیم تا دست و پا و اعضا و جوارح بجای زبانمان از ما سخن بگویند که: «ان آثارنا تدل علینا». تا بگوییم ایرانیان در کارهای خود استعانت از خدا جویند و فتح و پیروزی از او خواهند و دعای خیر را مخصوص خود نکرده و همواره در عبادت، نیک بختی و سلامت خود و دیگران را از خداوند آرزو می‌کنند. 

 همانا که دانشمند بزرگ «کردستن سن» می‌گوید: «ایرانی‌ها صفاتی دارند که در هیچ‌کدام از ملل قدیم حتی رومی‌ها هم نبوده است. این صفات عبارتند از: ادب، شجاعت اخلاقی و جوانمردی. صفات مذکور را ایرانی‌ها از ابتدای تاریخشان دارا بوده‌اند.»
 
جمله آخر: ما ایرانی سعی کنیم انسانی مفید باشیم تا آدم مهم.

دکتر سید ناصر عمادی-متخصص پوست
تیر ماه-1389


استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 0.093 seconds.